شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۰
۰ نفر

ترجمه - ساناز سرابی‌زاده: فرهنگ امروز جهان که به‌نوعی می‌توان از آن به‌فرهنگ جهانی تعبیر کرد، به‌واسطه گسترش روزافزون رسانه‌ها و به‌ویژه شبکه جهانی (اینترنت) از جذابیت‌های زیادی به‌ویژه در میان نسل‌های جدید برخوردار شده است؛

 با این حال، این فرهنگ قدرت تکثیر‌پذیری و مخاطب‌سازی زیادی دارد. همین مسئله برخی اندیشمندان را به‌ این فکر سوق داده که فرهنگ امروز، با وجود همه معروفیت‌ و جذابیت‌های خود، از گونه‌ای ابتذال رنج می‌برد. چه این فرهنگ را پیامد پسامدرنیته بدانیم و چه پیامد شبه‌مدرنیسم یا تحول سرمایه‌داری متأخر- به تعبیر جیمسون- در این تردیدی نمی‌توان داشت که این فرهنگ تمام زوایای وجودی انسان را تسخیر کرده است. مطلب حاضر به نقد این فرایند می‌پردازد.

فلسفه پست‌مدرنیسم ملغمه‌ای از مدلول‌ها و مضامین مبهمی است که در قالب هنر پست‌مدرن ارائه می‌شود و توجه خاصی به بازنمایی و  خود‌آگاهی به شیوه‌ای کنایه‌آمیز دارد. بسیاری از افراد اذعان دارند که زمانی به پست‌مدرنیسم اعتقادی راسخ داشته‌اند اما حال اعتقاد خویش را از دست داده و به رئالیسم انتقادی روآورده‌اند.

دلیل این ‌روگردانی از پست‌مدرنیسم بیش از همه متوجه دانشگاه‌‌هایی است که فلاسفه آنها یا هنوز بر سر عقاید خویش استوارند یا سیر تحولات فکری را در پیش گرفته‌اند اما در نهایت بسیاری از آنان به راحتی تصمیم می‌گیرند تا از فوکو (پست‌مدرنیسم بنیادی) پیروی کنند بدون آنکه به سیرتحولات فرهنگی عصر حاضر نگاهی انداخته و مرگ پست‌مدرنیسم را نظاره‌گر باشند.

بیشتر دانشجویان محقق که در حال حاضر به کاوش در داستان‌های پست‌مدرنیستی می‌پردازند متولد سال‌های1985 به بعد هستند و تعداد کثیری از نمونه‌های این ادبیات به دوران قبل از تولد آنان برمی‌گردد. جدا از این مسائل خُرد، این کتاب‌ها گویی از زمانی دیگر آمده‌اند؛ دنیایی که پیش از تولد آنان بوده است.

کتاب‌هایی نظیر «همسر ناخدای فرانسوی»، «شب‌های سیرک» و... مربوط به دوران جوانی والدین آنهاست. برخی از این کتب (مثل کتابخانه بابل) حتی سال‌ها قبل از تولد والدین آنها به تحریر درآمده‌اند. همچنین به لیست این کتب  «طوطی فلابرت»، «جزیره» و... را نیز اضافه کنید. در حال حاضر فیلم‌ها و داستان‌هایی آمده‌اند تا در عصر موسیقی راک و تلویزیون عالم‌گیر شوند. دیگر ادبیات معاصر در آرزوی فناوری و رسانه‌های جمعی نیست. در عصر کنونی فناوری‌هایی نظیر موبایل، تلفن، ای‌میل، اینترنت و رایانه آنقدر قدرتمندند که حتی آرزوی رفتن به کره ماه را در یک چشم‌بر‌هم‌زدن برآورده می‌کنند و بسیار واضح  است که دانشجوی امروزی به این تحولات خو گرفته است.

دلیل کهن‌بودن داستان‌های پست‌مدرنیستی به آن خاطر است که این ادبیات بازنگری نشده‌اند و در همان قالب پیشین خویش باقی مانده‌اند. تنها با نگاهی گذرا به بازار محصولات فرهنگی، خرید رمانی که حداکثر 5سال از انتشار آن گذشته، تماشای فیلم‌های قرن21، گوش‌کردن به جدید‌ترین موسیقی روز و یا نه، تنها نشستن به‌مدت یک هفته روبه‌روی تلویزیون، ما را به این نکته رهنمون می‌سازد که در عصر حاضر دیگر کمتر جایی برای پست‌مدرنیسم باقی مانده است. اگر به کنفرانس‌های ادبی بروید و خود را میان هزاران برگه که حتی کوچکترین نامی از تئوری‌های دریدا، فوکو و بودریار در آنها نیست غرق کنید به‌وضوح به سستی و فروپاشی عناصر بسیاری از این تئوری‌های رایج در جوامع آکادمیک پی می‌برید که خود گواهی بر گذر زمان پست‌مدرنیسم است.

همچنین دست‌اندرکاران فرهنگی جامعه که وظیفه خطیر فرهنگ‌سازی‌ را بر عهده دارند و افراد جامعه-چه آکادمیک و چه  غیرآکادمیک- به آن گوش فرامی‌دهند، به تماشای آن می‌نشینند و به خواندن آن علاقه‌مندند به‌سادگی پست‌مدرنیسم را به فراموشی سپرده‌اند. داستان‌های متافیزیکی نظیر «پارک لونار» اثر بریت استون الیس و همچنین رمان‌های مدرنیستی که در حدود دهه‌های 50 تا 60 نوشته می‌شد دیرزمانی است که از خاطره‌ها محو شده‌اند. یگانه مکانی که امروزه پست‌مدرنیسم هنوز نیز به حیات خویش ادامه داده در لابه‌لای کارتون‌های کودکانه‌ای نظیر «شرک» و «شگفت‌انگیزان» است. این جایگاهی است که پست‌مدرنیسم به آن نزول کرده است؛ مشتی از داستان‌های حاشیه‌ای طنزآمیز در فرهنگ عامه که بیشتر مناسب کودکان زیر 8 سال است.

پست مدرنیسم چیست؟

من معتقدم که تغییراتی بیش از یک تحول ساده در اسلوب فرهنگی رخ داده است. اصطلاحاتی که مرجع، دانش، فردیت، واقعیت و زمان به‌وسیله آنها تعریف می‌شد ناگهان و برای همیشه تغییر یافته‌اند و این خود منجر به ایجاد شکاف عمیقی بین اساتید اواخر دهه 1960 و دانشجویان آنان شده است. با نگاهی عمیق‌تر درمی‌یابیم که گذر از مرحله مدرنیسم به پست‌مدرنیسم از قاعده‌ای اصولی و زیربنایی بهره نگرفته است. نویسندگانی که کتبی نظیر «آتش»، «اتاق خونین»و... را به رشته تحریر درآورده‌اند با اغراق در نگارش و معنای کلام به سبک جدیدی دست یافته‌اند.

اما در حول‌وحوش سال‌های 1990 و2000 بود که ضرورت فناوری جدید، ماهیت نویسنده، مخاطب و متن و رابطه میان آنها یکباره و برای همیشه از نو بازسازی شد. پست‌مدرنیسم همانند مدرنیسم و پیش از ظهور آن رمانتیسم، نویسنده را- حتی هنگامی که تظاهر یا قصد نفی یا متهم‌کردن خویش را دارد- خداگونه ستایش می‌کند، حال آنکه در فرهنگ عصر حاضر مخاطب تا درجه‌ای ارتقا می‌یابد که قسمتی یا حتی تمامی عنصر وجودی نویسنده می‌شود. از منظر دانشگاهی شاید بتوان این پدیده را با دیدی مثبت، دموکراسی‌سازی فرهنگی نامید و از سوی دیگر با گذاشتن عینک بدبینی بتوان به ابتذال و پوچی محصولات فرهنگی اشاره داشت.

اجازه دهید این مسئله را شفاف‌تر بیان کنم. پست‌مدرنیسم عنوان می‌کند که تولیدات فرهنگی، نمایش‌هایی هستند که از صفحه سینما و تلویزیون پخش می‌شوند و افراد بی‌آنکه در تولید آنها نقشی داشته باشند به تماشا می‌نشینند. با مرگ پست‌مدرنیسم و حلقه‌های پیش از آن، جانشین این تئوری که من آن را شبه‌مدرنیسم خطاب می‌کنم، دخالت و همکاری افراد را عنصر وجودی تولید محصولات فرهنگی می‌داند. شبه‌مدرنیسم شامل تمام برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و متون نگارشی این برنامه‌هاست که از طریق تماشاگر  یا شنونده هدایت و نوشته می‌شود.

در واقع شبه‌مدرنیسم وجود نخواهد داشت مگر آنکه مخاطبین به‌صورت فیزیکی به‌گونه‌ای در آن سهیم باشند. من باب مثال «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز دیکنز نمونه اثری است که اگر فردی آن را مطالعه کند یا نکند، باز هم چون اثری خلق شده است، وجود مادی دارد. هنگامی‌که دیکنز نگارش رمان را به پایان رساند و برای چاپ به ناشر سپرد (منظور من جوهره مادی متن و کلمات است) این کتاب به موجودیت رسید.

در اینجا تولید، چاپ و صفحه‌بندی وظیفه‌ای بود که بر عهده نویسنده، ناشر و... بود و صرفا فهم و ادراک کتاب بر دوش خواننده گذارده شده بود؛ حال آنکه در برنامه‌های شبه‌مدرنیسم که از تلویزیون پخش می‌شود اگر شرکت‌کننده و مخاطب با برنامه تماس نگیرد عملا اجرای برنامه مختل می‌شود. پس در این قسمت تماس با برنامه جزئی از متن و نگارش مکتوب (وجود مادی) آن محسوب می‌شود. در این نوع برنامه‌ها تماس بیننده با برنامه مورد نظر باعث پدید‌آمدن متن برنامه می‌شود و اگر مخاطب تماس حاصل  نمی‌کرد  یا احیانا زنگ‌زدن مقدور نبود مجری برنامه مجبور بود تا ساعت‌ها سرگردان روی سن با حالتی عصبی قدم بزند.

شبه‌مدرنیسم همچنین شامل برنامه‌های خبری است که محتوای آن  متشکل از ای‌میل‌ها و پیامک‌هایی است که در تفسیر و توضیح خبر فرستاده می‌شود. با این حال بیان اصطلاح تعامل در اینجا نابجاست زیرا مبادله‌ای صورت نپذیرفته است. در واقع بیننده یا شنونده نقش خود را ایفا کرده، قسمتی از برنامه را می‌نویسد و دوباره به شخص سوم بدل می‌شود. شبه‌مدرنیسم شامل بازی‌های رایانه‌ای نیز می‌شود. بازی‌های رایانه‌ای افراد را- البته با محدودیت‌های ازپیش‌تعیین‌شده- در متنی که خود آنان تولید کرده‌اند به‌طور مجازی قرار می‌دهد. متن حاصله با توجه به علایق فردی شخص، بازی را تا حدودی تغییر می‌دهد.

ابرپدیده فرهنگی شبه‌مدرنیسم، اینترنت است؛ فناوری‌ای که فرد از طریق موش‌واره  می‌تواند صفحه‌هایی را ورق بزند که عملا نسخه مضاعفی از آن وجود ندارد یا میانبرهایی را به‌وجود آورد که پیش از آن وجود نداشته و به‌وجود نخواهد آمد و می‌توان اذعان داشت که افراد بیشترین دخالت را بسیار بیش از آنکه ادبیات امکان آن را بدهد در این مجموعه فرهنگی دارند. صفحات اینترنتی به این دلیل ساخته نشده که ما بدانیم چه کسی آن را به رشته تحریر درآورده یا علاقه‌مند به آنهاست بلکه به این خاطرند که افراد به آنها نیاز دارند؛ همانند نقشه خیابان‌ها و مسیر‌ها. تعدادی از آنها اجازه عضویت به افراد می‌دهند؛ مانند وب‌سایت‌ها و دایره‌المعارف‌ها. در نهایت این پدیده فرهنگی شما را قادر می‌سازد تا صفحات مورد علاقه خویش را بسازید (مانند وب‌نوشت‌ها).

اگرچه در عصر شبه‌مدرنیسم، اینترنت پدیده‌ای غالب است و نشان‌دهنده عصر جدید و پارادایم جدید است، نیز می‌توان فرم‌های گذشته و پیشین را در قالبی جدید مشاهده کرد. سینما که تصاویر آن از دنیای واقعی نشأت می‌گیرد در عصر شبه‌مدرنیسم بیش از پیش به بازی‌های رایانه‌ای شباهت یافته است. کارگردان تصاویر را شکل داده و به آن جان می‌بخشد تا ذهن و ادراک مخاطب را به سمتی که مورد نظر اوست، هدایت کند و بیشترین میزان این کار از طریق رایانه صورت می‌پذیرد. گروه دست‌اندرکار سینمایی با مدد از جلوه‌های ویژه می‌کوشند تا صحنه‌هایی محیر‌العقول را همانند صحنه‌های تخیلی «ارباب حلقه‌ها» و «گلادیاتور» به تصویر بکشند.

در دنیای شبه‌مدرنیسم بیشتر سکانس‌های فیلم در دنیای مجازی رخ می‌دهد، بنابراین سینما که پس‌زمینه فرهنگی را القا می‌کند نه‌تنها به رایانه به‌عنوان تولید‌کننده تصاویر بلکه به بازی‌های رایانه‌ای به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با بیننده نیز متکی است. مشابه سینما در عصر شبه‌مدرنیسم، تلویزیون نیز تغییرات عمده‌ای در راستای همگامی با عصر جدید در پیش گرفته است.

امروزه برنامه‌های تلویزیونی بیش از پیش شیفته کانال‌های خرید و برنامه‌های طرح معمایی هستند که بیننده به امید بردن جایزه، جواب را حدس می‌زند. از دیگر پدیده‌های نوین عصر حاضر می‌توان «تله‌تکس» را نیز  نام برد. مقاومت در برابر این پدیده‌ها کاری بس نادرست است. معقول‌تر آن خواهد بود که راهی جست‌وجو کنیم تا شرایط جدید به کانال‌هایی برای دستیابی به اهداف فرهنگ بدل شود. در حال حاضر مسلما راه‌های ارتباطی افراد با تلویزیون و محتوای برنامه‌های تلویزیونی تغییر یافته است.هدف سرگرمی تلویزیون در مقایسه با دیگر ابزار رسانه‌ای، پدیده‌ای حاشیه‌ای است.

آنچه بیشتر مورد توجه است فعالیت مستمر و مداوم افرادی است که مخاطب نام دارند. در تمام این نوع برنامه‌ها مخاطب احساس قدرت می‌کند و می‌داند که وجود او برای تولید برنامه ضروری است و نویسنده به‌سادگی از متن اصلی برنامه به حاشیه رانده می‌شود و متن به‌صورت پراکنده و کوتاه‌مدت برنامه‌ریزی می‌شود. متنی که از طریق مداخله مخاطب ساخته می‌شود ممکن است صفحه‌وار و مرتب خوانده نشود بلکه تنها سرفصل‌های آن مطالعه شود. برای مثال شما نمی‌توانید در هنگام مطالعه یک کتاب از صفحه 118 به صفحه 316 گریز بزنید اما در «تله‌تکس» این کار قابل‌قبول و آسان است.

متون شبه‌مدرنیستی برای مدت‌زمان کوتاهی ساخته می‌شوند. برنامه‌های تلفنی قابلیت دوباره‌سازی‌ را ندارند و بدون امکان تماس با آنها به برنامه‌هایی غیرجذاب تبدیل می‌شوند. تله‌تکس‌ها تنها برای ساعات کوتاهی وجود دارند. پیامک‌ها و ای‌میل‌ها به‌راحتی به فرم اصلی خود باقی نمی‌مانند؛ چاپ ای‌میل‌ها آنها را به مدارکی مستدل همانند نامه بدل می‌سازد اما این کار با نابود‌کردن نسخه الکترونیک آنها صورت می‌گیرد. برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای مدت‌زمان کوتاهی دوام دارند و خاطره‌ای از آنها باقی نمی‌ماند. هیچ‌یک قابلیت تولید مجدد را نداشته و پدیده‌هایی ناپایدارند، بنابراین شبه‌مدرنیسم نیز به‌راحتی فراموش می‌شود. در حال حاضر شبه‌مدرنیسم پدیده‌ای فرهنگی است که به گذشته و آینده تعلق ندارد و صرفا بیانگر تحولات فرهنگی امروز است.

همانگونه که اشاره شد تولیدات فرهنگی شبه‌مدرنیستی سطحی و مبتذل است و محتوای فیلم‌های آن چیزی چون سوژه‌های تکراری نیست. محتوای بدوی و پیش‌پا‌افتاده آن درست در مقابل تکنیک‌های ویژه و اغواکننده سینمای معاصر قرار می‌گیرد. عصر شبه‌مدرنیسم را در نهایت راهی جز به سوی فرهنگی نابود‌شده و ویران نیست.

با وجود آنکه باید پیشرفت کرد و اصطلاحاتی را به‌وجودآورد که با تحولات فرهنگی جدید سازگار باشد و ما را قادر سازد تا بتوانیم عناصر نوین هنری را به کار بریم، با توفانی از فعالیت‌های انسانی مواجه می‌شویم که در واقع هیچ نمی‌سازند؛ هیچ اثر پرمایه و خاطره‌انگیزی که ارزش تولید مجدد را داشته باشد؛ اثری ماندگار که انسان مایل باشد بارها به تماشای آن بنشیند و تا 50 الی 200 سال دیگر قابل تقدیر باشد. ردپای ریشه‌های شبه‌مدرنیسم را می‌توان در سال‌های سیطره پست‌مدرنیسم در جوامع جست‌وجو کرد. به‌عنوان نمونه موسیقی، رقص، نقاشی و... دهه‌های 60 تا 70، تولیداتی بی‌ثبات و مبتذل هستند که زودگذر و سطحی‌اند.

در شبه‌مدرنیسم بیشتر فناوری است که در مرکز توجه تولیدات فرهنگی قرار می‌گیرد که همیشه وجود داشته‌اند (برای نمونه داستان‌های متافیزیکی همواره وجود داشته‌اند اما به اندازه عصر پست‌مدرنیسم گریبانگیر تخیلات نشده‌اند). تلویزیون همواره همانند تئاتر و دیگر هنرهای نمایشی در گذشته از مخاطبین برای شرکت در برنامه‌ها استفاده می‌کرد اما به‌عنوان یک گزینه و نه به‌عنوان ضرورت، درصورتی‌که برنامه‌های تلویزیونی شبه‌مدرنیستی، شرکت مخاطب در برنامه را جزو انکار‌ناپذیر برنامه می‌دانند.

البته پیش از این هنر‌های نمایشی دیگری نظیر پانتومیم و کارناوال‌ها نیز نقش فعالی در شکل‌دهی فرهنگی جوامع داشتند اما هیچ‌یک از آنها دارای متون مکتوب و از‌پیش‌تعیین‌شده نبودند و بنابراین پس از مدتی به حاشیه فرهنگ رانده شدند؛ در حالی‌که شبه‌مدرنیسم با تمام خصوصیات غریب خویش در مرکز دایره فرهنگی قد علم کرد و بر تولیدات فرهنگی جامعه سایه افکند. شبه‌مدرنیسم در واقع پایه‌های تشکیلاتی فرهنگی، تاریخی و اجتماعی قرن 21 است. علاوه بر این فعالیت شبه‌مدرنیستی ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد خویش را دارد: الکترونیکی، مکتوب اما فناپذیر.

کلیک‌کردن تغییرات

در عصر پست‌مدرنیسم فرد همانند دوره‌های قبل مطالعه می‌کند، گوش می‌دهد و به تماشا می‌نشیند اما در دوره شبه‌مدرنیسم فرد تماس می‌گیرد، روی صفحات اینترنتی کلیک می‌کند، جست‌وجو می‌کند، انتخاب می‌کند، گریز می‌زند و دانلود می‌کند و همین خود عاملی برای فاصله بین نسل گذشته و امروزی می‌شود که به‌راحتی افراد متولد‌شده بعد از دهه1980 را از قبل از آن جدا می‌کند. نسل جدید هم‌سن‌وسالان خود را افرادی آزاد، مستقل، خلاق، فعال و دارای نظریات منحصربه‌فرد می‌داند، اما پست‌مدرنیسم و قبل آن دقیقا در نقطه مخالف شبه‌مدرنیسم پدیده‌ای تاثیرپذیر است که خود را برگزیده می‌پندارد و همانند متکلم وحده یکنواخت و ملامت‌باری می‌نماید که راه خلاقیت و ابتکار را بر آدمی مسدود می‌سازد.

متولدین پیش از دهه 1980ممکن است متون معاصر را خشن، غیرواقعی، بی‌محتوا و بی‌معنا، مصرف‌گرا و مقلد بنامند. برای آنها آنچه پیش از شبه‌مدرنیسم می‌آید بیش از همه دوران طلایی هوش و ذکاوت، خلاقیت و سندیت لقب گرفته است. از این‌رو عصر شبه‌مدرنیسم حاکی از تنش بین فرهیختگی و فناوری و بی‌محتوایی یا بی‌وجهی به متن نوشتاری است. در جایی که پست‌مدرنیسم واقعیت را پرسش‌وار بیان می‌دارد، شبه‌مدرنیسم واقعیت را صریحا در متن خویش درگیر می‌سازد. در واقع شبه‌مدرنیسم حقیقت را هر آن کاری می‌پندارد که انجام می‌دهد و می‌سازد و نهایتا آن را در قالبی ساده ابراز می‌دارد.

در امتداد این دیدگاه جدید از حقیقت مبرهن است که چارچوب فکری مسلط جامعه تغییر یافته است. در حالی‌که تولیدات فرهنگی پست‌مدرنیستی هنوز نیز در همان جایگاه پیشین تاریخی خویش همانند مدرنیسم و رمانتیسم هستند، جهت‌گیری‌های فکری آن نظیر فمینیسم،  و پسااستعمارگری خود را در عرصه فلسفه معاصر تنها می‌یابند و در این عصر جدید شاید بسیار ناپسند باشد که به دانشجویان خویش بگوییم آنان ساکن جهان پست‌مدرن هستند؛ جهانی که در آن می‌توان تعداد بی‌شماری از ایدئولوژی‌ها، نگرش‌ها و خطابه‌ها را دید و شنید.

کد خبر 78679

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز